http://www.imdb.com/title/tt1092026/
It was one most awesome line I’ve heard when a guy gets shot
http://www.imdb.com/title/tt1092026/
It was one most awesome line I’ve heard when a guy gets shot
What the fuck’s a busted condom
got to do with your
birth certificate, Poley?
It’s just cause and effect.
تو بگو يه کاندوم پاره به شناسنامه ي
تو چي ربطي داره، پولي؟
! این همین علت و معلوله
The Big Bang (2011) Antonio Banderas
یکی از نشانههای بزرگ تمدن ما هماناست که دعا نویس سر کوچهامان را زنده زنده به جرم جادوگری نمیسوزانیم
ضمیمه:
http://hooohooo.blogfa.com/post-36.aspx
و نامبرده در ادامه افزودند که یکی دیگر از بزرگترین مشکلات امروز جوانان ما پیدا کردن محل پرفراژ بر روی سفرههای یک بار مصرف میباشد که ایشان قول صریح دادند که به محض انتخاب ایشان، فیالفور برای حل آن اقدام نمایند.
فیض اله هم امشب می رود.
و اما این فیض اله کیست؟
یک سال خورده ای پیش که من می خواستم تو اون بر بیابون خونه خودمو شروع کنم وقتی که سیمان و بقیه خرت و پرت ها رو ریختم تو زمین باید یه نفر بود که همیشه اونجا باشه و ازش نگهبانی کنه. البته چند شب هم خودم اونجا موندم و تمام شب گیتار هیرو بازی میکردم رو آیپاد و دیدم که اینجوری نمیشه زنگ زدم یکی از بچه ها یه شماره تلفن بهم داد و گفت که این یارو یه جورایی پدرخوانده افغانی های گراش (بعدها فهمیدم آدم گهیه) بهش زنگ بزن تا واست پیدا کنه.
زنگ که بهش زدم آدرس داد رفتم خونه تیمیشون! تقریبا 25 30 تایی تو اون خونه زندگی می کردن. خونه بزرگی بود و پر از اتاق و هر اتاق یه هفت هشت نفری بودن. فکر کنم پا هرکدومشون برجی 350 تومن اجار میافتاد.
خلاصه رفتیم تو اتاقشون دوازده سیزده نفر ردیف نشسته بودن مثل این یتیم هایی هستن که تو پرورشگاه ردیف میشن تا یکیشون انتخاب بشن. من وقتی وارد شدم همه خودشون رو به مظلومی می زدن و تو چشاشون داد می زدن من! من! من!
یه نفر با یه چهره نورانی اون گوشه نشسته بود و یه لبخند رولبش بود که بعدها فهمیدم که این لبخندش جزیی از صورتشه. فیض اله قبلنترها تهران بوده و یه مدت هم دور برای بابل اما هیچ وفت جنوب نبوده و گرمای اینجا رو نکشیده بود. وقتی اومده بود یه ریش یک سانتی داشت الان هم که می خواد بره دوباره ریش گذاشته اما وقتی اینجا بود ریششو تیغ میانداخت. فیض اله شد نگهبان ساختمون من واسه بیشتر از یه سال.
الان داره میره. آخرین روز کاریش هم سر ساختمون من بود. به اندازه یه پیمانکار تجربه داشت و ما با هم دوستای خوبی بودیم.
* فیض اله با لهجه خودش، به خودش میگه پیض اله به فتح پ
خب ما به سلامت و میمنت رفتیم خونه نو و اگه خواستین بیایین با ممد هماهنگ کنین. اونایی که دست خالی میان تو حیاط یا تو کوچه میمونن و حداکثر بهشون یه ساندیس میرسه. هنوز یه نقصهایی تو گوشه کنارها به چشم میخوره که برطرف کردنش حال میخواد.
حالا این هنر ترکیب رنگ:
ما اینجا 2 تا سرویس بهداشتی یا همون مستراح خودمون که دوتاش فرنگیه یه دونش از این زمینیهای خودمونی. توی مخزن آب یکی از اینا یه قرص آبی از این خوشبو کنندهها مثلا انداختیم و تو اون یکی دیگه یه قرص سبز. هر کدوم به نحو خاصی باعث سرگرمی هستن. اونی که آبیه خیلی خوب میشه توش طراحی رنگ کرد. وقتی که رنگ میریزی روش اول یه جورایی کدر میشه بعد کم کم میشه رنگ سبز. یعنی عین یک معجزه. دارم سعی میکنم که دفعات دستشویی رفتنم رو نامنظم کنم تا بتونم به یه ترکیب طلایی بین آبی تا سبز دست پیدا کنم. اگه شما مادهای میشناسین که ادرار آدمو از زرد روشن به زرد تیره یه نارنجی یا قرمز و حتی قهوهای دربیاره خیلی ازش مچکر میشم. اگه خوراکی نباشه هم مهم نیست فقط قابل هضم باشه و سمی هم نباشه.
تو اون یکی دیگه که سبزه با رنگ زرد اصلا واکنش نشون نمیشده. فقط اولش که سبز تیره شبیه به سبز سروی هستش یه جورایی حالت فسفری میگیره بهش. اما واقعا فسفری نیست چون تو چراغ خاموش اصلا برق نمیزد.
این یه رپ گراشی قدیمیه و به مناسبت جلسه 600 انجمن شاعران و نویسندگان پابلیش میکنم
From Hell
ته كه دنش افتاب بر آسمون پر از ابرم
ادنم كه هسوخت برو نابش بر سر قبرم
موخت مددش از پشت خرسيام با چش تلم
وله حالا چطر اتببنم با چش پر از بلم
امي ته خت خت دنش كه دلم تشكه
گه اتزت و زندئيم و دل و جگرم اتخه
ادنم كه هسوخت نابنم يك دسه گل خزره
كه ته يواشن تئودزبه و اتنزب يك كنئره
ادنم كه حتا نادنش كوئن سنگ قبرم
اي خدا و كو چو چه شوابي طاكت و صبرم
چه وا؟ درهم و دينارم كم وا يا كه كاچ دنم؟
يا چن همه وتمئه يك كيچن خلوت و ماچ دنم؟
شايدم نخچم اتنوا مئض كه ندنم چن انئدو
مئض كه امناواس بئش من ماو چن تئدو
ادنم كه مكس وزئر شوبردش وخونه
بعد ول شوئددش بايك دو تومني كوئنه
ما نادنم چه بكنم كه دلم پئش ته گيراء
امي وا كه موخت خدا دلم از خين سيراء
***
حالا خيلي خشن كه ته ائكش
كئف كردوئم كه تكه تكهاش
يا گار داغ ته حلك ريختان
يا اتبسان لئه تش
حالا پئله خم تك جندمش
با يك ديگ پر از تش همدمش
پست پر از تاولن و ستاي
از خين خت و مكس تلا تلش
وخته وسسنم زئر جنازهت
با موبايلم يك زنگي م خدا زهت
كربون كرمت خيلي خاطرت مئه
نابه ما به جاش بم با اجازهت؟
فرشتيا شگت بره ته هم
دلت خشن با اي كارنومه قراضهت
كله مه برا كه
خين گرخ امكه
درد ته دلم كه
ثوابيام همش بر ان گناياش بر ما
هر چي درد و بلاشن بيا بر سر ما
فرشتيا كپ شو واز واموند شگت چه گتائش؟
اكد ساده مبش ته انيز تك تش خت ستائش
چه شوئدن بر ته غير از بدبختي
ته سبا پسبا اتبردان بهشت بعد از اي هم سختي
ما خفه بدم سر مه زمي زت و بس امكه
لعنت بر خم و كس و ناكس امكه
اي خدا اي چه بلائين كه بر ما ات فرسا
ويكشي يك ديد سيايي از تن ته رسا
چشم امبس ديگي هيچي امنه دنس
انگار يك كئب يخي ميلي برس
وخته چشم واز بي تك بهشت دنم
انك كه اگان اگه شوئشت دنم
دگه هيچي مياد نوا امنادنس ته كئش
دگه فرخي اشنوا نواش يا كه بئش
ما تك بهشت راحتم و دير از ته
ائكه مچي امئسن غير جز ته
فكط يك صدايي تك سرمن
هر چدائم باهامن
يك تئي خداي كه صداش خيلي آشنائن
فقط دنسم كه پر از خينن و گرمائن
ته كه دنش افتاب بر آسمون پر از ابرم
ادنم كه هسوخت برو نابش بر سر قبرم
It’s like not being able to get into a comfortable position, because
no matter which way you turn, you’re stuck.
.
.
I’m stuck inside myself
گاهی وقتها دلم میخواد که یه کتاب بنویسم که یه نویسنده به پنجره روبرویی خیره شده باشه و اونور پنجره دو نفر دارن ساعت ده صبح با هم میرقصن و اصلا هم عاشق همدیگه نیستن. فقط دو تا دوستن که خیلی همدیگه رو میفهمن. اگه عاشق باشن که با هر بار سکس اون عاشقی خرده خرده میشه عادت اما آدم که با بهترین دوستش از این کارا نمیکنه.
همین جور برقصن تا وقتی که آهنگه تموم بشه. تا که آهنگ تموم شد سوزن گرامافون رسید به شیار آخری یکی از اونا بدو بدو بیاد سوزن رو برگدونه به اول صفحه اما تا اون موقع هی این تکه تکرار بشه که Asked for your hug zillion times